افغانستان از دیدگاه یک جوان کمونیست
علیرضا حیدرزاده – کابل -افغانستان

افغانستان پس از شکست روسها که به ظاهر خود را که هیچ شباهتی به کمونیسم نداشت٬ "کمونیسم" معرفی کرده بودند٬ دستخوش جنگهای داخلی قرار گرفت. جنگهائی که برای بدست گرفتن هرچه بیشتر قدرت و نظام درگرفت و البته با تحریک قومیت های مختلف افغانستانی هر روز تشدید میشد. تحریک پشتونها برعلیه هزاره ها٬ تحریک هزاره ها بر علیه تاجیکها و ... تحریکهائی که از بیرون مرزهای افغانستان روز به روز شدت می یافت .

جمهوری اسلامی ایران که خود را کشوری "صلح خواه" می خواند هزاره ها را تحریک می کرد.   پاکستان که فقط قصد خرابکاری را داشت و هنوز هم دارد هر گروهی را که به نفعش کار می کرد را حمایت و تحریک می کرد. خوب به هرحال افغانستان با چنین وضعى تقریبا 3 سال را سپری نمود و بطور وحشتناکی که امکانات زیربنائی و زير ساختى خود را به طور کامل از دست داد. ويرانى کشور  به طور اسفناکی به روحیه مردم افغانستان صدمه جدى وارد کرد. عده کثیری از مردم به کشورهای همسایه و کشورهای اروپایی و آمریکا مهاجر شدند. عده ای کشته و مجروح شدند. چنان دامنه جنایات گسترده شده بود که اکنون پس از 6 سال آمدن به ظاهر "دولت مردمی" جناب کرزی٬ گورها (قبرهای) دسته جمعی پیدا و کشف می شود. هرروز با وجود پولیس و اردوی ملی (سپاه) بازهم مردم شاهد زد و خوردهای نیروهای دولتی با مخالفان دولت هستند که خود بر تضعیف روحیه مردم زیان آور است .

دولت جمهوری اسلامی افغانستان که به قول رائیس دولت آقای کرزی "دولت مردمی می باشد و حامی دموکراسی در افغانستان است"٬ خود دست نشانده آمریکاى جنایتکار و تروريست است. آمریکا و انگلیس خود نظام طالبانی را توسط پاکستان در افغانستان به راه انداختند و بعد از چند سال آمریکا به همراه متحدین خود برای سرنگونی طالبان به افغانستان آمدند. واکنون که 6 سال از آمدن نیروهای ناتو در افغانستان میگذرد٬ تغییر عمده ای در عرصه بازسازی یا انکشاف افغانستان رخ نداده است که این خود نشان دهنده فریبکاری آمریکا در افغانستان می باشد. روزانه جان دهها افغان را به بهانه سرکوب کردن مخالفان دولت میگیرند و اگر از جانب دولت افغانستان این کارشان مورد اعتراض قرار گیرد صرفاٌ با یک عذر خواهی مسئله را می پوشانند. دهها کودک بی گناه بی سرپرست می شوند که نتیجه آن افزایش گداها در سطح شهر هست. گداهائی که اکثرا را کودکان تشکیل می دهند. وضع اقتصادی در میان مردم بسیار متفاوت است. عده کثیری از بی خانگی در کنار جاده ها و در زیر چادرها زندگی می کنند. عده قلیلی در کنار خانواده های خود در قصرهای دلگشاه زندگی می کنند. سرمایه دارها داراتر میشوند و بی بضاعتها فقیرتر. نظام حاکم بر افغانستان "نظام مردمى" نیست بلکه نظام خودخواه و دیکتاتور است که از نظام امپریالیستی آمریکا سرچشمه میگیرد و روز به روز ثروت و بروکراسی و عشاير حاکمتر می شود. با وجود چنین مشکلاتی از جانب رئیس دولت نیمی از سرمایه کشور صرفاٌ بابت حقوق ماهانه بروکراتها به مصرف میرسد .

با این وضع چگونه راه ترقی و پیشرفت جامعه را می توان یافت؟  در حالی که ما از کنار سرمایه های اصلی خود که کودکان امروز و رهبران آینده جامعه هستند با بی رحمی و بی توجهی میگذریم و کمترین توجه را به آنها نمی کنیم. کودکانی که از خانواده و سرپناه و حمايت جامعه محروم هستند و برای امرار معیشت دست به کارهائی می زنند که جسم ظریف آنها قادر به انجام چنین کارهائی نیستند. آنها هر روز با خطر تجاوز جنسی روبرو می باشند که هر روز آمار تجاوزات بالا و بالا تر می رود .
کودکانی که امثال آنها در کشورهائی که اکنون به عنوان "صلح بانان" و یا "ناجیان افغانستان" مشغول مبارزه به ظاهر به مخالفان دولت هستند مشغول تحصیل خود می باشند . مگر کودک با کودک فرق دارد؟

پس چطور می توان ادعا کرد که افغانستان رو به پیشرفت و ترقی است؟ در حالی که کسانی که خود را ناجی یا صلحبان خطاب میکنند خود در ناامنی و از بین بردن اين جامعه و مردم وحمتکش نقش دارند .همین حافظین صلح از یک سو به طور مخفی به دهقانان پول می دهند و یا توسط طالبان آنها را تهدید می کنند تا کوکنار (خشخاش) کشت کنند و از سوی دیگر ارگان و حتی وزارتی را برای محو کشت کوکنار تشکیل می دهند. این سیاست دوگانه دولت که بهتر است بگوئیم سیاست دوگانه آمریکا٬ کشور افغانستان را به نابودی سوق می دهد .

و هراز چند گاهی کشورهای قدرتمند دنیا و در رائس آنها آمریکا کنفرانسی را ترتیب می دهند مبنی بر اینکه کمکهای خود را در آن کنفرانس تمدید می کنند. البته کمکهاى مالی بیشتر مد نظر است که از مجرای ان جى اوها و یا موسسات که به نمایندگی از همان کشورها در افغانستان فعالیت دارند به مصرف می رسند که اکثر مبالغی را که در آن کنفرانس برای بازسازی افغانستان تخصیص داده میشود را با خود به کشور خود بر میگردانند (با پرداخت حقوقهای گزاف به اتباع خود که در افغانستان کار میکنند و در همان NGO یا موئسسات مشغول فعالیت هستند)

دست مردم همه جا کوتاه شده است. اما دست آمریکا و ناتو و جمهورى اسلامى و فرقه هاى اسلامى دراز شده است. هرگاه هم ژورنالیست و یا خبرنگاری از طریق شبکه تلویزیون٬ که تعداد آنها به 15 شبکه می رسد٬ میخواهد حرفی در این رابطه بگوید او را به دادگاه میکشانند و به جرم اخلال در نظام صدای وی را در گلو خفه می سازند . نتیجه اينست که در افغانستان آزادی وجود ندارد. اختناق جديدى وجود دارد که اسامى جعلى بر خودش ميگذارد.

ما به امید آزادی و عدالت کار میکنیم و زنده می مانیم. زنده باد آزادی – زنده باد عدالت و برابری٬ مرگ بر تبعیض!